Montag, 17. Dezember 2007

ابر فراموشی

ابر فراموشی نبارد، نشوید مرا از یادت

نسیم گذرا نباشم در خاطره، نروم از یادت

گل باغ و مرا صبور سنگ دل دیوانه تویی

نخوری فریب رقیبان ، مرا نبری از یادت

عاشقم،معشوق این سر گشته جان ِ من بمان

کس ندهد چو من ترا دل و جان، نکند شادت

غم فرسایدم جان شیرین، تا بسر آید عمر

سرگشته ترا دل دیوانه من، مرا نبری از یادت

گر َم آرزوی وصل جان گیرد از من بی دل

دهم جان و دل ترا،مرا جانان نبری از یادت

از غم جدایی تو سوزم و سازم با صبوری

مرحم جان رنجورم باش، نبری مرا از یادت

هیمه بر گیر، دل و جانم خاکستر کن جانان

به آفره باد فنایم بسپار و نبری مرا از یادت

سرنهم ز شیدایی دل،به آتشین کویر پر سراب

زخون سیاووش عشق روید،نبری مرا از یادت

Keine Kommentare: