Montag, 11. Oktober 2010

اگر میتوانستم

اگر میتوانستم نافهمیم را از فهم تو

شمارش میکردم تا به آخر این خط

که تو فهم ارزشش میدانی

تازه نشان رویش نسترن را

بر شاخه های خشکیده باغ کهنه

به باور مینشستم

در کج فهمی خود یا که من گنگم

یا که تو آنقدر روشن

که چشم فهم من تاب نگاهش نیست

کاش خودم و تو را در این جهان نافهم

دمی از روزنه ی فهم تو

فهم میکردم

Keine Kommentare: