Samstag, 14. August 2010

دیوار بلند حوصله ام بر سر جانم آوار میشود

دیوار بلند حوصله ام بر سر جانم آوار میشود

آینه دلم کز حضور تو همیشه پر خنده بود

در خود فرو میشکند

وقتی که بی هیچ سلامی در نگاهت

خیابان تشنه را از دیدارت سیراب میکنی

آسمان آرزوها را دست خواهشم هاشور میکشد

Keine Kommentare: