Samstag, 14. August 2010

کلامی از بوسه هنوز بر لبانمان

کلامی از بوسه هنوز بر لبانمان

نقاشی نکرده ایم

شهد تبی از دستانمان هنوز

بر جان خمار نریخته ایم

قانون زمان برای چیدن سیبی حتی کال

از جنگل خواهش

ما را زندان میکند

اجبارعزیمت هم فرصت بوسه نمیدهد

ما تشنگانیم بر سر سراب دیدار

بدهکاریم به زمان

حرفی جز نگاه بر لبان چشمانمان ننشست

واژه های پر شتاب در سکوت گلو یخ بستند

چیزی که بین ما ماند رفتن بود و بس

Keine Kommentare: