ای رانده از شهر بسته به بند
ای غریبه مانده در یاد کودکهای زود گذرم
از دیار جوانهای پر شورم چه خبر داری؟
هنوز کوچه ها از یاد من آنجا خالیست؟
ای آمده در غروب جوانیم
هنوز کسانی زاده میشوند آنجا
که آرزویشان بوی رویشی از این انجماد بدهد
هنوز آنجا خیالی خام پخته میشود؟
برای رسیدن بهار
آنجا نگاهی در تمنای ابر آبستنی هست
تا گل امیدم در عطشهای کویر
روزن خیالی بسوی رود روانی بگشاید
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen