دلم از نبود مستی نگاه تو امشب خراب است
در دلهره دریا چو شکسته قایقی بر آب است
پیام ده مرا ای رفته که دل پر تب و تاب است
که بر این چشم نگران بی تو خواب حرام است
بید مجنون دلم، لب جوی در دست نسیم مست
میرقصد و میلرزد و به جان تو نگران است
چکنم با پر عطش کویر خشک دل، ای دوست
به مهر باران نگاه تو محتاج و تشنه آب است
بلبل خوش خوان چامه های دل ِ شیدای من
افسانه سیاووش ز جگرش خون روان است
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen