Mittwoch, 6. Februar 2008

دلم از نبود مستی نگاه ت

دلم از نبود مستی نگاه تو امشب خراب است

در دلهره دریا چو شکسته قایقی بر آب است

پیام ده مرا ای رفته که دل پر تب و تاب است

که بر این چشم نگران بی تو خواب حرام است

بید مجنون دلم، لب جوی در دست نسیم مست

میرقصد و میلرزد و به جان تو نگران است

چکنم با پر عطش کویر خشک دل، ای دوست

به مهر باران نگاه تو محتاج و تشنه آب است

بلبل خوش خوان چامه های دل ِ شیدای من

افسانه سیاووش ز جگرش خون روان است

Keine Kommentare: