Samstag, 15. März 2008

چه میشود فاصله ها بین من و تو قابل پیمودن بود
آغوش گرم تو جای آرمیدن خسته دل تنهای من بود
ای کاش ببهای تا به ابد خفتن در دل خاک سرد گور
دمی آتشین لبان تشنه تو مهمان دریای لبان من بود
شیفته جانی و سرمست گلست باغ نگاهت ای دوست
کاش این خشکه دل من باغ گل لبخند های تو بود
بشکفد اگر آن غنچه خنده که به لب داری ای نازدار
گلستان شود کویر و آن دل جوان شود کز من بود
به سر پیمایم با پای شکسته گرت بمن نظری باشد
کاش آن عاشق دل سیاووش در زندان سینه من بود

Keine Kommentare: