Dienstag, 27. April 2010

تمام روز مشت صبوری میکوبم بر سینه انتظار

تا تو ای ماه من

مجلس نشین بزم آسمان چشمانم شوی

حوصله میکنم بر در شب پا به زا

تا مگر کودک آمدنت متولد شود

تسبیه ستارگان را شماره میکنم

بر سجاده ی دلتنگیها تا مگر تو بیایی

نسیم ازعطر تنت مستانه میوزد

بر خماریهای دل شیدایم

ساغر جانم چرا خالی از ارغوان

خنده هایت میکنی

یا ساقیم نباش یا که بنوشانم

Keine Kommentare: