Sonntag, 31. Mai 2009

امشبم جام باده بدست و یار در بر ست مرا
همه عمر این آرزو مُهر بود بدلِ خسته مرا
ای بختِ بلند خواب بچشم نیاری تا دم آخر
این وصلم شبی نصیب،فردایی نیست مرا
بهر این دم شیرین ببها دادم عمر گرانبار
همه سود ست در معامله ضرر نیست مرا
امشبم از جام چشم دلبر صد جامم بدست
امیدست که نرسد فرداهای خماری مرا
خاک گورم ز می گلگون یار گر نم شود
سایه ی صد سرو چمان بر سرست مرا
کویر بر سر سراب بود همه عمر تشنه
سیاووش به بهای خونم داد این شب مرا

Keine Kommentare: