Dienstag, 22. Januar 2008

دلم تنگ ست امشب

دل تنگ ست امشب و شوق میخانه دارد هنوز

هوس سر کشیدن پیمانه از خمخانه دارد هنوز

دریغا، تن فرسوده با دل شوریده همراه نیست

جان در هوس نگاه ساقی آتش بجان دارد هنوز

چکنم جوانی رفت ،جسم شکست و شور نمرد

دل تمنای پیچیدن به سرو سیمین تنان دارد هنوز

یکدم عمر همسفر با من سرگشته نشد و رفت

دل شوق کام گرفتن از آغوشی مستانه دارد هنوز

ساغر خلوتم مشکن تو ای دوست در خیالم وا بنه

پروانه ی شمعی شده ام، سوزنده آتشی دارد هنوز

صبوحی شکسته ام امشب از کهنه شرابی پر کن

بیژن وار ز عشق منیژه سری پر شور دارم هنوز

چشم لیلی و شیرین، دیوانه کرد فرهاد و مجنون

رسم کهنه را،نغمه خوان افسانه زنده دارد هنوز

سوختم و خاکستر شدم از این فروزان آتش دل

پر آتش ست و شیفته آتش خوبرویان ست هنوز

کویر خشک با سکوت و سرما و گرما دمسازی

گل ز خون سیاووش رنگ گرفت و دارد هنوز

Keine Kommentare: