Sonntag, 18. Juli 2010

مگر خنده ها ممنوع شدند

مگر خنده ها ممنوع شدند

تا سر در گوش لبان نجوا کنند

یا که سهم ما آدمها کم شده است

که این همه احساسمان را هم پس انداز میکنیم

رنگ گلها را با کدام باران نیامده شسته اند

که چشمانمان بویی از مهربانی ندارند

و در اینهمه لمس هم

دستانمان رنگی از مهربانی دل نمی بندد

بوسه هامان دیگر چرا تب ندارد

گلهای خنده چرا خشکیده اند

میلهامان چرا پوسیده اند

نگاهمان را از هم پنهان میکنیم

تا مگر از پس انداز خنده هامان نکاهیم

استخوانهای پوکمان را با دردها پر میکنیم

تا مگر مهربانی ها را برای روزهای نیامده

صرفه جویی کرده باشیم

Keine Kommentare: